پشت پرده وقایع مصر و سوریه
تحلیل-نیویورک‌تایمز تحلیل-نیویورک‌تایمز

             

«پس از 15 سال تفکر، گزارش کردن و نوشتن پیرامون امور جهان به این نتیجه رسیده‌ام که معمولا بهترین راه برای درک و توضیح حوادث بزرگ این است که نباید مستقیما روی آنها تمرکز کرد، بلکه باید با کمک داستان‌های کوچکتر به شرح آن‌ها پرداخت.

موضوع این نیست که ایده‌های بزرگ درباره جهان درست نیستند. مشکل اینجاست که برای آن تعداد از ما که "جورج کنان" (سفیر آمریکا و ارائه‌دهنده راهکار "سد نفوذ" به منظور جلوگیری از گسترش کمونیسم در دوران جنگ سرد) نیستند مواجه شدن با آنها دشوار است و بنابراین نتایج معمولا خسته کننده و پیش پا افتاده به نظر خواهند رسید. ضمنا تماشای اخبار با لنزی تنگ تر و تلاش برای ایجاد روابط بعید می‌تواند بینش‌هایی را به وجود آورد که در غیر این صورت ممکن است مورد غفلت واقع شوند. پس حداقل من به خودم می‌گویم (خودم را خطاب قرار می‌دهم).»

جاناتان تپرمن، تحلیلگر روزنامه نیویورک‌تایمز در تحلیلی با عنوان "پشت پرده وقایع مصر و سوریه" نوشته است: «یک مثال خوب در این مورد، بحران اخیر است که دنیای عرب را به نابودی کشانده است. پس از دو سال و نیم مناقشه و کشمکش و خونریزی‌های فراوان دشوار می‌شود تنها با داستان و قلم از آن روایت کرد. در حالیکه شب گذشته در هنگام صرف شام تلاش می‌کردم به پسرخوانده 10 ساله‌ام درباره جوانب مثبت و منفی کودتای مصر توضیح بدهم (که همانطور که احساس کردم گیج شده بود)، به اندازه کافی سخت است درباره صحت تفکر خود تصمیم بگیری.

اما دقیقا همینجاست که زوایایی که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است، بسیار مفید واقع می‌شوند. در این مورد، داستانی که خود شامل داستانی دیگر است موضوع رقابت به وجود آمده میان دو بازیگر به ظاهر متفاوت را نشان می‌دهد.

اوایل سال 2011، درست هنگامی که بهار عربی برای نخستین بار آغاز شد، بیشتر اندیشمندان تصور کردند کشورهایی که بیشترین تلاش را برای شکل دادن به موضع و خواست خود می‌کنند، همان سنگین وزنان همیشگی یعنی ایالات متحده آمریکا، احتمالا ترکیه (یک دموکراسی مسلمان نیمه کاربردی در منطقه) و ایران هستند.

در حالی که به جای آنها دو سلطان‌نشین نفت خیز خلیج فارس رقابت را آغاز کردند و بر سر به دست آوردن سلطه به ستیز برخاستند.

داستان از سوریه آغاز می‌شود. هر دو کشور عربستان سعودی و قطر از همان ابتدا از شورش‌ها حمایت می‌کردند اما با انتخاب رهبر جدید مخالفان که تحت حمایت عربستان بود و بر خلاف کاندیدای مورد نظر قطری‌ها، تلاش‌های این دو برای کنار گذاردن دیگری شکل جدیدی به خود گرفت.

این جدال مرموز روز سه‌شنبه درست یک هفته پس از خلع محمد مرسی به دست ارتش و گلوله باران طرفداران وی و با ورود عربستان سعودی به صحنه و پرداخت چکی پنج میلیارد دلاری و پس از آن حضور امارات متحده عربی و کویت و پرداخت 7 میلیارد دلار بسیار بارزتر از پیش نمایان شد.

تمام این اتفاقات به سه دلیل حائز اهمیتند. اول اینکه دخالت بیشتر آسیب وارد می‌کند تا اینکه کمک. سوریه و مصر مطمئنا به کمک‌های خارجی نیاز دارند، اما نه کمک‌های دوحه و ریاض که وضع را بدتر می‌کنند. علاوه بر این، مرسی، علی رغم بی‌لیاقتی بی‌منتهایش، به لطف 8 میلیارد دلاری که از قطر گرفته بود توانست جایگاه خود را در کرسی ریاست جمهوری حفظ کند.

اکنون هدیه عربستان سعودی نیز کمک مشابهی برای جانشینیان مرسی خواهد بود اما این امر همچنین باعث بروز رفتاری بدتر خواهد شد زیرا دولت جدید از پذیرش حمایت مالی صندوق بین‌المللی پول به مصر و نیز از اصلاحات هزینه‌هایی که به شدت بدان نیازمند است و صندوق بین‌المللی پول هم بر آن ها تاکید دارد، خودداری می‌کند.

دومین دلیل آنست که نزاع و ستیز میان عربستان و قطر بر سر تقدم و برتری به خودی خود زهرآلود و کشنده است. نیرنگ این دو کشور عربی در سوریه به گونه‌ای بود که برای ماه‌ها زمانی که نیروهای دولتی قدرت داشتند و شورشیان نیز بیش از هرچیز نیازمند یکپارچگی بودند، گروه مخالفان را بدون رهبر نگه داشتند. اکنون در نهایت مخالفان یک رهبر دارند که در عین حال به نظر می‌رسد اعتبارش بر اساس رابطه‌اش با خاندان آل سعود است.

در نهایت، به همان اندازه که دانستن این امر مهم است که کشورهای حوزه خلیج فارس چه برنامه‌ای در سر دارند، رفتارشان نیز در برابر عملکرد کشورهای قدرتمند دیگر نیز حائز اهمیت است. با تمام این تفاسیر، عربستان و قطر این دو کشور کوچک تنها امروز قادر به اعمال چنین نفوذی در سوریه و مصر هستند زیرا آن‌ها میدان را عملا در دست خود دارند.

به عبارت دیگر، دلیل اصلی اینکه حس ماجراجویی آنها ارزش تمرکز را دارد، این است که داستان بزرگتری را روشن می‌سازد: آسیبی که بی میلی دولت‌های آمریکا و متحدانش برای درگیر شدن وارد آورده است.

دلایل بسیار خوبی برای بی تفاوتی آنها و جود دارد. اما وقایع این هفته بهای سنگین این بی تفاوتی‌ها را نمایان کرد. در غیاب اقدامی قاطع از سوی واشنگتن، لندن، پاریس یا آنکارا، دو سلطنت استبدادی عرب که اسلام را آن هم به شیوه کهن پذیرفته‌اند، زمام امور را به دست گرفته‌اند و آن را به هر سمت و سویی که باب میلشان است، می‌رانند.

و سمت و سویی که این دو سلطه در نظر دارند -حفظ ثبات سلطنت استبدادی عربستان و تقویت دیپلماسی کهنه دوحه در قطر- نه تنها با تمایلات غرب بلکه با تمایلات بیشتر مردم جهان عرب نیز به هیچ وجه هم راستا نیست.

در آخر، البته همان مردم در مصر، سوریه و جاهایی دیگر، خودشان باید برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. اما برای محقق شدن این امر به شدت نیازمند کمک هستند که کمی از آن از سوی ماست و نتایج آن نیز قابل رویت است. ناتوانی غرب در برپای سیاستی شفاف در مصر و سوریه، به شیوخ عرب اجازه داده که سیاست دلخواه خود را در این دو کشور پیاده کنند. آیا این همان نتیجه مطلوبی است که ما از بهار عربی می‌خواستیم؟

این همان سوالیست که یک کودک 10 ساله نیز می‌تواند به تنهایی بدان پاسخ دهد.»

 

یواس‌ای تودی: «خیرت الشاطر» به ‌جای مرسی تصمیم می‌گرفت

مرسی یکی از اعضای یک گروه مخفی از نخبگان به نام «دفتر ارشاد اخوان‌المسلمین» بود که نقش اصلی در آن برعهده «خیرت الشاطر»، تاجر و یکی از معاونین جریان اخوان بود.

روزنامه آمریکایی یواس‌ای تودی در گزارشی که به علل شکست اخوان‌المسلمین در اداره حکومت مصر اختصاص دارد، نوشت: شکست اخوان‌المسلمین در اداره مصر ناشی از این واقعیت بود که رئیس‌جمهور منتخب اما برکنار شده مصر، در تصمیم‌گیری مستقل نبود.

بنابراین گزارش، مرسی یکی از اعضای یک گروه مخفی از نخبگان به نام «دفتر ارشاد اخوان‌المسلمین» بود که نقش اصلی را در آن «خیرت الشاطر»، تاجر و یکی از معاونین جریان اخوان دارا بود.

تصمیمات اصلی از جمله قطع رابطه با سوریه توسط این گروه اتخاذ می‌شد. همین پروسه باعث شد تا بسیاری از دولتمردان مصری که عضو اخوان‌المسلمین نبودند از سیستم خارج شوند.

یو‌اس‌ای تودی بر این باور است که این دولت در سایه بود که زمینه لازم را برای ناکامی اخوان فراهم کرد چرا که حکومت‌داری بدون کنترل یا استفاده از نهادهای سیاسی مستقر شده در مصر، هر روز سخت و سخت‌تر می‌شد.

این گزارش می‌افزاید: دیدگاه سیاسی اخوان‌المسلمین و هویت سیاسی آن به‌دنبال خلافت سیاسی اسلامی است که این امر در تعارض با اولویت‌های امنیت و منافع ملی مصر قرار می‌گیرد. این تعارض بیشتر با دستگاه امنیتی شامل ارتش، سازمان اطلاعات و پلیس در جریان بود.

این گزارش مدعی است که مرسی به گروه‌های جهادی و جنبش حماس اجازه داده بود که آزادانه در شبه‌جزیره سینا فعالیت کنند و این رویکرد می‌توانست در بلندمدت به بی‌ثباتی و نتایج سخت بیانجامد. 








July 15th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی